آیه 16- دومین اندرز لقمان در باره حساب اعمال و معاد است که حلقه «مبدأ» و «معاد» را تکمیل مىکند.
مىگوید: پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگى یا در (گوشهاى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در دادگاه قیامت) مىآورد (و حساب آن را مىرسد چرا که) خداوند دقیق و آگاه است» (یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماوات أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.)
«خردل» گیاهى است که داراى دانههاى سیاه بسیار کوچکى است که در کوچکى و حقارت ضرب المثل مىباشد.
اشاره به این که اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش، و هر قدر مخفى و پنهان باشد، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین، یا در گوشهاى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستى آگاه است آن را براى حساب، و پاداش و کیفر حاضر مىکند، و چیزى در این دستگاه گم نمىشود! توجه به این آگاهى پروردگار از اعمال انسان، خمیر مایه همه اصلاحات فردى و اجتماعى است و نیروى محرک قوى به سوى خیرات و باز دارنده مؤثر از شرور و بدیهاست.
آیه 17- بعد از تحکیم پایههاى مبدأ و معاد که اساس همه اعتقادات مکتبى است به مهمترین اعمال یعنى مسأله نماز پرداخته، مىگوید: «پسرم! نماز را برپا دار» (یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ.)
چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را مصفّا، و زندگى تو را روشن مىسازد.
آثار گناه را از جانت مىشوید، نور ایمان را در سراى قلبت پرتو افکن مىدارد، و تو را از فحشا و منکرات باز مىدارد.
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعى یعنى امر به معروف و نهى از منکر پرداخته، مىگوید: «و (مردم را) به نیکیها و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار» (وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ.)
و بعد از این سه دستور مهم عملى به مسأله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است، پرداخته، مىگوید: «و در برابر مصائبى که به تو مىرسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم (هر انسانى) است» (وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ.)
آیه 18- سپس لقمان به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست، تواضع و فروتنى و خوشروئى را توصیه کرده، مىگوید: «با بىاعتنائى از مردم روى مگردان» (وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ.)
«و مغرورانه بر زمین راه مرو» (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً.)
«چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.)
و به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت و ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره مىکند: یکى تکبر و بىاعتنائى، و دیگر غرور و خود پسندى که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهّم و پندار و خود برتربینى فرو مىبرند، و رابطه او را از دیگران قطع مىکنند.
در حدیثى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «کسى که از روى غرور و تکبر، روى زمین راه رود زمین، و کسانى که در زیر زمین خفتهاند، و آنها که روى زمین هستند، همه او را لعنت مىکنند»
آیه 19- در این آیه دو برنامه دیگر اخلاقى را که جنبه اثباتى دارد- در برابر دو برنامه گذشته که جنبه نفى داشت- بیان کرده، مىگوید: پسرم! «در راه رفتن اعتدال را رعایت کند» (وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ)
«از صداى خود بکاه» و هرگز فریاد مزن (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ. )چرا که زشتترین صداها صداى خران است»! (إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ.)
در واقع در این دو آیه از دو صفت، نهى و به دو صفت، امر شده: «نهى» از «خود برتر بینى»، و «خود پسندى»، که یکى سبب مىشود انسان نسبت به بندگان خدا تکبر کند، و دیگرى سبب مىشود که انسان خود را در حد کمال پندارد، و در نتیجه درهاى تکامل را به روى خود ببندد هر چند خود را با دیگرى مقایسه نکند.
و «امر» به رعایت اعتدال در «عمل» و «سخن»، زیرا تکیه روى اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در حقیقت به عنوان مثال است.
و به راستى کسى که این صفات چهار گانه را دارد انسان موفق و خوشبخت و پیروزى است، در میان مردم محبوب، و در پیشگاه خدا عزیز است.
از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده: «بیشترین چیزى که سبب مىشود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است.»
آیه 20- تکیهگاه مطمئن! بعد از پایان اندرزهاى دهگانه لقمان در زمینه مبدأ و معاد و رسم زندگى، قرآن براى تکمیل آن به سراغ بیان نعمتهاى الهى مىرود تا حسّ شکر گزارى مردم را بر انگیزد، شکرى که سر چشمه «معرفة اللّه» و انگیزه اطاعت فرمان او مىشود.
روى سخن را به همه انسانها کرده، مىگوید: «آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر فرمان شما کرد» که در مسیر منافع و سود شما حرکت کند؟ (أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ.)
سپس مىافزاید: خداوند نعمتهاى خود را- اعم از نعمتهاى ظاهر و باطن- بر شما گسترده و افزون ساخت» (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً.)
و در پایان آیه از کسانى سخن مىگوید که نعمتهاى بزرگ الهى را که از درون و برون، انسان را احاطه کرده، کفران مىکنند، و به جدال و ستیز در برابر حق برمىخیزند، مىفرماید: «بعضى از مردم هستند که در باره خداوند بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى، مجادله مىکنند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ.)
و به جاى این که بخشنده آن همه نعمتهاى آشکار و نهان را بشناسند، رو به سوى شرک و انکار، از سر جهل و لجاجت مىآورند.
در حقیقت این گروه لجوج نه خود دانشى دارند، و نه به دنبال راهنما و رهبرى هستند، و نه از وحى الهى استمداد مىجویند، و چون راه هدایت در این سه امر منحصر است لذا با ترک آن به وادى گمراهى و وادى شیاطین کشیده شدهاند.
دیدگاهها (۳)
فانوس جزیره
۱۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۴
(با تاخیر) عید بندگی شما مبارک
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم
بقره - 152
در حرم رضوی دعاگویتان بودم ..
ان شاالله به زودی در حرم باشید
عاقبتتون بخیر / یاابوتراب
پاسخ:
۱۱ مرداد ۹۳، ۱۱:۵۶
شهرزاد یوسفی
۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۷
شهرزاد یوسفی
۱۶ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۰
سر آغاز گفتار نام خداست
که رحمتگر و مهربان خلق راست
به لقمـان نمودیم حکــــمت عــطــــــا به جای آر،شکــر و سپــــاس خـــــدا
که هر کس کند کفر با خود عدوست هر آن کس کند شکر،نفعش بر اوست
خــــدای غنی و ستــــوده صفـــــــات ندارد نیـــازی به شــــکــر حــــیـــــــات