آیه 25- ده وصف از اوصاف پروردگار: در این آیه و پنج آیه بعد از آن مجموعهاى از صفات خداوند بیان شده است که در حقیقت ده صفت عمده یا ده اسم از اسماء الحسنى را بیان مىکند:
غنى، حمید، عزیز، حکیم، سمیع، بصیر، خبیر، حق، على و کبیر.
این از یک نظر، و از سوى دیگر در این آیه از «خالقیت» خداوند سخن مىگوید و در آیه دوم از «مالکیت مطلقه» در آیه سوم از «علم بىانتهایش» بحث مىکند و در آیه چهارم و پنجم از «قدرت نامتناهیش»
و در آخرین آیه نتیجه مىگیرد کسى که داراى این صفات است «حق» است و غیر از او همه باطل و هیچ و پوچند.
نخست مىفرماید: «و هرگاه از آنان سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است مسلما مىگویند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ.)
این تعبیر از یک سو دلیل بر این است که مشرکان هرگز منکر توحید خالق نبودند، و از سوى دیگر دلیل بر فطرى بودن توحید و تجلى این نور الهى در سرشت همه انسانهاست.
سپس مىگوید: حال که آنها به توحید خالق معترفند «بگو: الحمد للّه (که خود شما معترفید) ولى بیشتر آنان نمىدانند» که عبادت باید منحصر به خالق جهان باشد (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ.)
آیه 26- سپس به مسأله «مالکیت» حق مىپردازد چرا که بعد از ثبوت خالقیت نیاز به دلیل دیگرى بر مالکیت او نیست، مىفرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست» (لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض.)
بدیهى است آن کس که «خالق» و «مالک» است مدبر امور جهان نیز مىباشد.
و کسى که چنین است از همه چیز بىنیاز و شایسته هر گونه ستایش است به همین دلیل در پایان آیه مىافزاید: «خداوند غنى و حمید است» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ.)
او غنىّ على الاطلاق، و حمید از هر نظر است، چرا که هر موهبتى در جهان است به او باز مىگردد، و هر کس هر چه دارد از او دارد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.